آشنايي با كنتاكتور و تايمر و راه اندازي سيستم ها
در رابطه با بحث plc ابتدا به آشنايي با كنتاكتور و تايمر و راه اندازي سيستم ها مي پردازيم ، بعد از اون به مباحثي مثل آشنايي با مدارهاي منطقي ( ديجيتال ) شامل : نحوه ي ارائه اطلاعات در سيستم هاي ديجيتال ، آشنايي با گيت هاي منطقي و بعد از اون هم به مبحث آشنايي با ساختمان و عملكرد نيمه هادي هاي ديود و ترانزيستور و بعد هم با منطق گيت هاي مختلف به روش هاي TTL , DTL , RTL , DL مي پردازيم .
در گام بعدي به بررسي مبحث آشنايي با آي سي هاي معروف و ساده TTL و بعد هم مدارهاي منطقي تركيبي و مدارهاي ترتيبي ، طراحي مدارهاي كنترل ديجيتال و در نهايت به مبحث طولاني و جالب برنامه نويسي سيستم هاي كنترل به زبان PLC مي پردازيم .
و اما مي ريم كه بپردازيم به بحث اصلي و مقدمه اي در رابطه با PLC .
تا يادم نرفته دوستان جهت استفاده ي مفيدتر از مطالب ميتونيد از كتاب PLC مقدماتي مهندس اسدالله كاظمي هم استفاده كنند . در ضمن بنده از جزوه ي درسي مهندس تعاوني ، استاد عزيز و گرانقدرم در اين پست ها استفاده مي كنم .
PLC در واقع مخفف PROGRAMMABLE LAGIC CONTROLER به معناي كنترل كننده ي منطقي و برنامه پذير هستش .
با توجه به وجود اومدن IC هاي ديجيتال و در نهايت ميكرو پروسسورها و كامپيوترها ، كنترل كننده ها انعطاف پذير و همه منظوره شده اند . چون كامپيوتر مي تونست مشتق بگيره ، انتگرال و جمع و ضرب انجام بده ، ضمنا مي تونست كار كنترل كننده ي PID رو هم انجام بده ، علاوه بر اون چون قابليت برنامه پذيري رو داشت نهايتا منجر به ايجاد و ساخت PROGRAMMABLE CONTROLLER يا P.C گرديد . براي اينكه با PC كامپيوترهاي شخصي اشتباه نشه عبارت لاجيكال يا LOGIC به اون اضافه شد و بنام PLC اتلاق شد.
كنترل بر اساس نوع به دو دسته ي زير تقسيم ميشه :
كنترل پيوسته ( كه نهايتا به كنترل كننده هاي آنالوگ و PID مي رسه ) كه ميتونه با پسخور يا فيدبك و يا باز و بدون فيدبك باشه .
و كنترل متوالي و منطقي ( كه نهايتا به مدارهاي فرمان ، مدارهاي رله كنتاكتوري ، تايمر ، شمارنده و .. مي رسه ) . كه اين نوع به لاجيكي معروف است .
جهت كنترل اتوماتيك يك پروسه سيستم حساسه يا همون سنسور كميت مجهول رو بطور مداوم اندازه گيري مي كنه و با مقدار مبنا مقايسه مي كنه و در صورت وجود اختلاف در مقدار اندازه گيري شده و مقدار مبنا ، همان مقدار اختلاف به پروسه اعمال مي شه تا نهايتا بطور اتوماتيك شرايط مطلوب محيا بشه .
يك مثال ساده در اين مورد مي تونه كنترل هاي اتاق توسط ترموستات و يا شناورهاي داخل كولر جهت كنترل سطح آب داخل كولر باشه .
اگه بخواهيم مثال پيچيده تري رو در رابطه با اين قضيه داشته باشيم مي تونيم به كنترل سرعت يا دور يك موتور يا همون PWM ، كنترل دبي خروجي سيال ( آب يا هوا ) از مجراي مربوطه باشه .
همانطور كه در بلوك دياگرام كنترل ورودي كه مرجع مي باشد نقطه ي تنظيم يا SETPOINT ناميده مي شود و فيدبك يا مقدار پروسه (PROCESS VALUE) با علامت منفي با مقدار مرجع (TO) مقايسه مي شه و تفاضل اون تحت عنوان خطا در نظر گرفته مي شه . حاصل خطا پس از تقويت و تنظيم به عمل كننده داده مي شه تا شرايط خروجي رو اصلاح كنه .
در بلوك دياگرام
P يا PROPORTIONAL يا تقويت كننده ( تناسبي )
I يا INTEGRAL يا عملگر ( انتگرال – جمع كننده تمام لحظات )
D يا DIFFRANTIAL يا مشتق گير يا مبدل ( ديفرانسيلي ، تفاضلي )
كنترل متوالي و منطقي با استفاده از رله ، كنتاكتور ، تايمر و ...
مثال : راه اندازي موتور سه فاز با كليد و كنتاكتور .
كنتاكتور يك كليد فرمان پذير با برق است ، قسمت هاي اصلي اون شامل يك سيم پيچ كه ثابتهه ، هسته ي آهني ( يكي ثابت ، يكي متحرك ) به اضافه ي يك سري كنتاكت كه متصل به قسمت متحركه و با تغيير مكاني قسمت متحرك يك سري كليد رو ( كنتاكت) وصل و يا قطع مي كنه .
براي فرمان لز چند نقطه مختلف START ها رو موازي با START اصلي موازي مي كنيم ( يعني با S1 موازي قرار مي دهيم ) و اتصال مي دهيم .
براي توقف يا STOP از چند نقطه شصتي هاي STOP رو بصورت سري با شصتي STOP اصلي قرار ميديم.
زمانيكه كار 1 در حال انجام و يا موتور در حالت راست گرد است - كنتاكت هاي NC المان هاي حفاظتي بصورت سري با STOP ها قرار مي گيرن . با فشردن S2 كنتاكتور K1 فعال مي شه ، بخاطر وجود كنتاكت NO ي K1 با برداشتن شصتي از روي S2 فعال باقي مي مونه (K1) .
زمانيكه كار 2 در حال انجام است و يا موتور در حالت چپ گرد است - فشار دادن كليد S3 كار خاصي رو نمي تونه انجام بده چرا كه كنتاكت NC مربوطه به K1 هنوز بازه ، براي اينكه K2 فعال شه مجبوريم كليد S1 رو ابتدا فشار بديم تا مدار به حالت قطع در بياد . براي فعال كردن موتور در حالت چپ گرد يا كار شماره 2 توضيحات عين حالت قبله .
نظرات شما عزیزان: